سکوت

آرام باش اي دل شكسته خورده ام ، مي دانم كه غم بزرگي داري و اين روزها حوصله ما را نداري ! مي دانم كه در غم از دست دادن عشق به عزا نشسته اي.
آرام باش كه اين زندگي ارزش اينهمه غم و غصه را ندارد.
مي دانم كه از درد تنهايي نايي نداري و ديگر غروري نيز درونت نمانده بيخيال باش و مثل او هيچ غمي نداشته باش.اي دل بي طاقتم او رفت و ديگر نيز برنميگردد ، منتظرش نباش.
اين لحظات زيباي زندگي را به انتظار اينكه روزي دوباره بيايد هدر نده.
او ديگر عاشق تو نيست و دلش با تو نيست.
او كه رفت ديگر نمي آيد ، اگر عاشق بود هيچگاه نمي رفت.
مي دانم كه هنوز هم عاشقي ، و هنوز هم منتظر آمدن او هستي ، اما از من به تو نصيحت بي خيال آن بي وفا شو.اي دل ساده ام تو با اين شكستگي مرا نيز شكسته اي و خسته ام كردي.
اي دل بي گناهم ، هنوز هم يك عالمه خريدار داري ، و هنوز هم هستند آنهايي كه آرزو دارند مال آنها باشي. برو اسير قلبي شو كه لايق تو باشد ، اسير كسي شو كه واقعا عاشق باشد و حرفهايش از ته دل باشد. اي دل بي گناهم او ديگر مال تو نيست ، او ديگر يك ذره نيز دوستت ندارد.
بيخيال آن بي وفا و سنگدل شو ! اگر دوستت داشت هيچگاه رهايت نميكرد.

aliREZA

ساعت23:52---1 آذر 1393

با بسته سنگينی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگين خود را
روبروی دانشجویان خود روی ميز گذاشت.
وقتی کلاس شروع شد، بدون هيچ کلمه ای، یک شيشه بسيار بزرگ از
داخل بسته برداشت و
شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.
سپس از شاگردان خود پرسيد که، آیا این ظرف پر است؟
و همه دانشجویان موافقت کردند.
سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شيشه
ریخت و شيشه رو به
آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بين مناطق باز بين توپ های گلف قرار
گرفتند؛ سپس
دوباره از دانشجویان پرسيد که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت
کردند.
بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شيشه ریخت؛ و
خوب البته، ماسه ها
همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسيد که آیا ظرف پر
است و دانشجویان
یکصدا گفتند: "بله".
بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر ميز برداشت و روی همه
محتویات داخل شيشه
خالی کرد. "در حقيقت دارم جاهای خالی بين ماسه ها رو پر می کنم!"
همه دانشجویان
خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می
خوام که متوجه این
مطلب بشين که این شيشه نمایی از زندگی شماست،
توپهای گلف مهمترین چيزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده
تان، فرزندانتان،
سلامتيتان ، دوستانتانو مهمترین علایقتان- چيزهایی که اگر همه چيزهای
دیگر از بين
بروند ولی اینها باقی بمانند، باز زندگيتان پای برجا خواهد بود.
مفید 3
اما سنگریزه ها سایر چيزهای قابل اهميت هستند مثل کارتان، خانه تان و
ماشي نتان.
ماسه ها هم سایر چيزها هستند- مسایل خيلی ساده."
پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر
جایی برای سنگریزه
ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عين زندگيتان.
اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چيزهای ساده و پيش پا افتاده
صرف کنين، دیگر
جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهميت داره باقی نمی مونه. به
چيزهایی که برای
شاد بودنتان اهميت داره توجه زیادی کنين، با فرزندانتان بازی کنين،
زمانی رو برای
چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافيانتان به بيرون بروید و با
اونها خوش
بگذرونين.
هميشه زمان برای تميز کردن خانه و تعمير خرابيها هست. هميشه در
دسترس باشين.
اول مواظب توپ های گلف باشين، چيزهایی که واقعاً برایتان اهميت
دارند، موارد دارای
اهميت رو مشخص کنين. بقيه چيزها همون ماسه ها هستند."
یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسيد: پس دو فنجان قهوه چه
معنی داشتند؟
پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسيدی. این فقط برای این بود
که به شما نشون
بدم که مهم نيست که زندگيتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست،
هميشه در زندگي شلوغ هم ، جائي برای صرف دو فنجان قهوه با یک
دوست هست! "

طراحی سایت

قالب وبلاگ

طراحی سایت

ابزار چت روم

چت روم